معنی دارای دردورنج
حل جدول
فارسی به آلمانی
In
فارسی به عربی
فی
دارای سرکردن
رییس
دارای ملودی
رخیم، نغمی
دارای اعتبار
صحیح
دارای عنوانی
فخری
دارای کلسیم
کلسی
دارای هستی
موجود
لغت نامه دهخدا
دارای گونه. [ن َ / ن ِ] (اِ مرکب) رب النوع. (برهان).
دارای اکبر
دارای اکبر. [ی ِ اَ ب َ] (اِخ) منظور داریوش بزرگ است و داریوش سوم را نیز گفته اند. رجوع به داریوش سوم و دارا شود.
دارای قاجار
دارای قاجار. [ی ِ] (اِخ) عبداﷲ میرزا پسر فتح علیشاه قاجار در سال 1211 هَ. ق. متولد شد و در زمان پدر بولایت خمسه و زنجان رسید و چند سالی در آنجا بود و پس از درگذشت فتح علیشاه تا پایان زندگی (سال 1270) در خدمت محمدشاه بود. شعر فارسی میسرود و دیوانش 5000 بیت دارد که شامل قصاید و غزلیات است و در ایران بچاپ رسیده و همچنین کتابی در مراثی دارد که آنهم در ایران بچاپ رسیده است. (الذریعه الی تصانیف الشیعه ج 9 بخش 1 ص 312). و نیز رجوع به مجمع الفصحاء ج 1 ص 27 شود.
دارای هروی
دارای هروی. [ی ِ هَِ رَ] (اِخ) او را صاحب هروی و صاحب کبودجامه نیز گفته اند از شعرای معاصر امیر علیشیر نوایی بوده و در هرات میزیسته و اصل او از کبودجامه از توابع استرآباد است. نوایی در مجالس النفائس او رایاد کرده و شعر و نوشته و معمای او را آورده است. در شطرنج مهارت داشت و در مرگ امیرعلیشیر قصیده ای ساخته که از تمام ابیات آن تاریخ ولادت و درگذشت امیرعلیشیر نوایی (844 و 906 هَ. ق.) بدست می آید. تخلص او در شعر «صاحب » بوده است: نویسنده ٔ «روز روشن » میگوید: او کتابدار کتابخانه ٔ پادشاهی هرات بود و در سال 1017 هَ. ق. در استرآباد درگذشت. این تاریخ درست بنظر نمیرسد. ظاهراً مرگ او در 917 هَ. ق. بوده است.
معادل ابجد
683